۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

خانه سالمندان نسیبه

از کجا بگم که شمام از همه چیز سر در بیارید.هوووم، آهان
نشستیم داریم با بابام یا ابی بگم که راحت تره داریم تلیویزیون میبینیم ، یعنی داریم آهنگ گوشت میکنیم. الانم یه آهنگ جدید شروع شد.
در مورد یه آقاهه که خانومش مرده و ولی هنوز به یاد اون زندس.
خلاصه قضیه از این بالا شروع شد.
ـ میگما این پیرمرد پیرزنام خیلی گناه دارنا مگه نه ! مخصوصا اوناییشون که الان تو خونه سالمندانن
ـ آره واقعا ناراحت کنندس. خیلی ازاین خونه سالمندانام شرایط خوبی ندارن .اصلا بهشون رسیدگی نمیشه. نمونش خونه سالمندانیه که ف.. خانم میره بعضی وقتا.
ـ اا کجا هست، چه جورین؟ خیلی داغونه وضشون؟
ـ خیلی نمیدونم ولی خب مثل خیلی جاهای دیگه که دولت بهشون رسیدگی نمیکنه
ـ هیییییییی . کاش بشه یه کاری کرد مثلا پولی چیزی جمع کنیم، وسیله ای چیزی بخریم! نه؟
ـ آره خوبه ، بد نیست
ـ حالا باز باید یه آماریم از ف.. خانم بگیریم ببینیم چه جوریه . باید از حالا شروع کنیم . پول وده بووآ
ـ باشه حالا میدم.
ـ نه همین حالا . الان الان. الان دیگه
آره اینجوری شد که اون طوری شد.
بعدشم یه چنتا تلفن که ببینم دوستامم حاضرن کمک کنن یا نه که همشونم چهار پایه بودن
شبشم به شازده گفتم اونم خیلی موافق بود (مرسی) مامان و بابامم از اونام مرسی نه از همگی مرسی
حالا
از فرداشم شروع کردم جمع کردن . خدارو شکر خیلیام کمک کردن
دوستا،  فامیلا همه
هر روز می خواستم زنگ بزنم خانه سالمندان یه آماری بگیرم تا اون روز که زنگ زدم 118 تهران که 118  تفرش و بگیرم. اینه 0862
بعدشم از اونجا شماره خانه سالمندان نسیبه رو گرفتم. اولشم فک کردم با ص مینویسن تا اون روز که خودم تابلوشو دیدم
 دفه اول که زنگ زدم کسی جواب نداد برا همین دوباره موند تا دو، سه روز بد.
تا همین موقه ها داشت از همه ور کمک میرسید. نه اینکه حالا خیلی باشه ها ولی هر چی که بود کلی انگیزه میداد.
یه دونه از این انگیزه زیادا وقتی بود که داداشم اومد و گفت که این پولو یکی از همکارام داده . انقد ذوق کردم که نزدیک بود سکته کنم . آخه خیلی حال میده وقتی میبینی خیلیام هستن که پاین . بدم میبینی از طریق یکی دیگه از قضیه با خبر شده. دست حمدالله و آزیم بی درد.
حالا تا همین جا اول تشکرات کنم چون اگه کمکای بقیه نبود تا ماه پیش تموم تموم شده بود این داستانا
واقا خیلی مرسی که این همه کمک کردین. ایشالا بازم ادامه داشته باشه. اگه تا دفه ی قبلی کسی منتظر نبود از الان به بعد خیلیا منتظرن . تقریبا 86 نفر که منتظرن روسری ، دمپایی، ژاکت، کاموا، النگو و خیلی چیزای دیگه براشون ببریم
خب خب . من خیلی وقته می خام اینارو نبویسما ولی نمیشد حالام که داره طولانی میشه
میخوام زنگ بزنم خانه سالمندان.
ـ الو خانه سالمندان نصیبه؟ هنوز که نمیدونم با ص نیست.
ـ بله ؟ ببخشید من از تهران مزاحمتون میشم. ما یه گروه هستیم که میخوایم برای  خانه سالمندان شما یه کمکی بکنیم، فقط میخوام بدونم چه جوری !چی کار کنیم؟ بعدشم ببینم مثلا چیا احتیاج دارین؟
ـ گوشی، وصل میکنم به مسئولش
ـ سلام خانم . من از ......................................... چی کار باید بکنیم؟ چی احتیاج دارین اونجا؟
ـ اینجا یه موسسه خیریه هست که به خاطر همین از کسی پولی نمیگیره ، فقطم با کمک مردم اداره میشه
به همه چیزی احتیاج داریم مخصوصا حبوبات. هرچیزی که خودتون مصرف میکنین اینجام احتیاج هست
ببخشید شما از چه طریقی درباره اینجا مطلع شدید؟
ـ راستش یکی از دوستانمون یکی دوبار اومدن اونجا، میگفتن که شرایط خوبی نیست، رسیدگی نمیشه
ـ کی گفته اینجا رسیدگی نمیشه؟ خوب اینجا از طرف جایی حمایت نمیشه، ولی  مسئولای اینجا واقعا دارن زحمت میکشن
ـ ای وای سوئ تفاهم نشه من منظورم اصلا به مسئولای اونجا نیست، همه اینو میدونن که واقعا شما چی کار میکنید و چقدر زحمت میکشید.  منظورم دولت بود که رسیدگی نمیکنه.
وایی بسه. دستم کف کرد. از این به بدا فقط یه خلاصه مینویسم.
فعلا تا اینجاشو داشته باشین تا بقیش . اینم بگم که بازم دست همگی درد نکنه . واقعا ممنون. بدون شماها هیچ کاری نمیتونسم بکنم .
................................................
فردا شب : خانه نسیبه
کمک های دوستان و ذوق مرگ شدن من
خرید لوازم
حرکت به سمت تفرش
 ساکنای خانه نسیبـه 

۶ نظر:

  1. به به. عجب کارایی می کنی تو ناقلا. به ما هم خبر می دادی. نکنه پولامونو رفتی برا این کارا خرج کردی من خبر ندارم؟
    ولی حالا از شوخی گذشته دست تو هم بیشتر از همه درد نکنه. با اینکه خیلیا پول و وسایل دادن ولی اگه ذوق و همت تو نبود به جایی نمی رسید. امیدوارم همه باز هم کمک کنن که بتونیم ماهی یه بار یا دو ماه یه بار یه سر به اونجا بزنیم. این دفعه دیگه من هم میام

    پاسخحذف
  2. آره آبجی
    دستت درست. خیلی زحمت کشیدی. ایشالا من این دفعه که میرم شمال بتونم کمک جور کنم بیارم با خودم. امیدوارم همینطوری این کارو ادامه بدی... :)

    پاسخحذف
  3. ایول. دستت درد نکنه و خسته هم نباشی. ما هم همچنان داریم توی شرکت تلاش میکنیم تا همکاران بیشتری رو جذب کنیم

    پاسخحذف
  4. از من تشکر نکنین . باید از همه تشکر کنیم . از خود شماها . دست همه درد نکنه . بعدم اینکه آق داداش چشم و دلمون به شرکت شماستا:دی

    پاسخحذف
  5. ايول، دستت درد نكنه حسابي كه شروع كردي اين كارو و ادامه دادي. اميدوارم مستمر ادامه پيدا كنه! من امشب به بچه هاي دانشگاه هم مي گم حتماً :*

    پاسخحذف
  6. ایول مرسی . واقعا دستتون بی درد

    پاسخحذف